روحی که به خرمشهر رسید و جسمی که نرسید
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۴۴۲۳۷
به قول رزمندهها حاج محمود از السابقون سپاه و السابقون جنگ، مبارز، انقلابی، دانشجوی فاتح لانه جاسوسی آمریکا و عضو شورای هماهنگی کل سپاه در سال ۵۸ بود، اما تا همین یکی دو دهه قبل کمتر کسی او را در اصفهان میشناخت، چراکه لذت گمنامی را با هیچ چیز معاوضه نمیکرد و حماسه بزرگی را در زندگی کوتاهش رقم زد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، هنوز هم حاج محمود بین اسامی فرماندهان شهید استان اصفهان گمنام است، همدانیها حاج محمود را جزو شهدای شاخص خود میدانند، بچههای لشکر ۲۷ تهران هم میگویند محمود جانشین فرماندهی لشکر ما بود و از شهدای شاخص تهران است، اما او در اصفهان و در گلستان شهدای اصفهان آرام گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته واقعیت این است که حاج محمود متعلق به هیچ جا نیست، او عاشقی دلباخته بود که در این جهان خاکی زیست و جز معشوق چیزی ندید؛ حاج محمود از آنهایی بود که پردهنشینی را اختیار کرده بود و بسیاری از خصلتها و شایستگیهایی را که برای انسان سرمایهای تعیین کننده و سرنوشت ساز است را یکجا جمع کرده بود.
دانش آموز تیزهوش و زرنگ، رفیق شفیق، فوتبالیست، قاری قرآن، مفسر نهج البلاغه، انقلابی پرتلاش، دانشجوی مهندسی و دانشجوی پیرو خط امام، پاسدار قدیمی، مربی عقیدتی، مربی نظامی، فرمانده سپاه استان همدان، فرمانده عملیات جبهه، جانشین تیپ و مردی که هنرمندان عشق را تفسیر کرد و به ما یاد داد شهادت هنر مردان خدا است.
محمود شهبازی، فرمانده شهیدی که در منطقه ۸ اصفهان چشم به دنیا گشود؛ او پدری کشاورز و مادری خانهدار داشت، پدر و مادر پس از شهادت محمود از دنیا رفتند و تنها یک خواهر و برادر از جمع خانواده ۹ فرزندی باقی ماندهاند؛ احمد و مهین خواهر و برادری هستند که در کنارم قرار گرفتند تا با آنها گفت گپ و گفتی از بدو تولد حاج محمود تا شهادت داشته باشم.
خواهر میگوید: پدرمان مرحوم خانعلی شهبازی دستجردی کشاورز و مادرمان مرحومه فاطمه حمصی اصفهانی روحانیزاده و خانهدار بود، اسم محله قدیمی ما دستگرد بود و به دلیل واقع شدن در ابتدای جاده خروجی شهر به سمت تهران به محله دروازه تهران معروف شد.
محمود سال ۱۳۳۷ به دنیا آمد که پنجمین فرزند خانواده ما بود، آن زمان پدرم در محله دروازه تهران زمین کشاورزی یک هکتاری داشت که به تناوب در آن سیب زمینی، جو، گندم، شبدر و علوفه میکاشت و تابستانها هم صیفیجات کشت میکرد.
خانواده مذهبی و زحمتکش داشتیم و همه بچهها از همان کودکی بر روی زمین کار میکردیم. سال ۴۳ محمود وارد دبستان حافظ شد، البته قبل از آن از مادرم سورههای کوچک قرآن را یاد گرفته بود و بعدها هم در کلاس قرآن مسجد شفیعی حاضر میشد. مربی قرآن آن کلاس حاج آقا شکوهنده بود که مقدمات صرف و نحو زبان عربی، تجوید، نماز و قرائت قرآن مجید را با حوصله به او یاد داد.
محمود از همان دوران کودکی بهویژه در سن نوجوانی خیلی به حرام و حلال مقید بود یادم میآید در اطراف خانه ما و در اکثر نقاط محله زمینهای کشاورزی زیادی وجود داشت، کشاورزان به همسایههای این اجازه را داده بودند که در صورت نیاز خودشان از زمینها برداشت کنند و یک روز که محمود خواست یک چغندر برای خانه ببرد، چغندر را چید، زمین به زمین و کوچه به کوچه سراغ صاحب ملک را گرفت تا او را پیدا کند و برای چیدن چغندر از او اجازه گرفت و پول آن را پرداخت کرد.
محمود در دبیرستان کاپیتان تیم فوتبال دبیرستان شد و در تحصیل هم بسیار عالی بود. در ۱۶ یا ۱۷ سالگی نیز در کلاس دعای کمیل و ابوحمزه شرکت میکرد تا اینکه کم کم پایههای فکری و دیدگاههای مذهبی و سیاسی وی در کنار خانوادهای که داشتیم شکل گرفت.
تا دیپلم را در اصفهان گذراند و سال ۵۶ با توجه به استعدادی که داشت در رشته صنایع دانشگاه علم و صنعت تهران قبول شد که آن زمان رشته خوبی بود، با وارد شدن محمود به دانشگاه و عقبه مذهبی زندگی خانوادگیمان مسائل دینی را به خوبی میشناخت و با توجه به اینکه در دهه اول محرم هر سال هم روضه خوانی داشتیم به اعتقادات خود پایبند بود.
حتی زمانهایی که آقای پرورش از مدرسان نهج البلاغه که نمیتوانستند در کلاسهای آموزشی حاضر شوند محمود به عنوان مدرس در کلاسها حاضر میشد؛ ضمن اینکه در جریان اتفاقات قبل از انقلاب، مبارزه با رژیم پهلوی را آغاز کرده بود و در دانشگاه هم از جلوداران مبارزه با رژیم ستمشاهی بود.
همکلاسیهای محمود میگویند «زمانی که محمود به سلف دانشگاه وارد میشده، قاشق را روی میز میزده و به پیروی از او همه دانشجویان حاضر در سلف نیز همین کار را انجام میدهد تا آغاز حرکت اعتراضی در دانشگاه شکل بگیرد»، اما انقلاب که پیروز شد و به خاطر انقلاب فرهنگی، دانشگاهها تعطیل شد.
فعالیت ضد پهلوی محمود به حدی بود که در روز سخنرانی امام در بهشت زهرا از سوی مرحوم دکتر بهشتی به عنوان محافظ امام انتخاب شده بود که شب قبل مراسم وصیت نامهای نوشته بود مبنی بر اینکه خیلی دلم میخواهد شهید باشم و زنده باشم. محمود بسیار به تحصیل اهمیت میداد و به من و احمد برادر کوچکترم توصیه میکرد درس بخوانیم و حتی کتاب به ما معرفی میکرد اما خودش پس از انقلاب دلیل فعالیتهای سیاسی و احساس مسئولیتی که داشت وارد کمیتههای انقلاب شد و سپس با مسائل نظامی آشنا و با شروع جنگ عضو کمیته سپاه شد.
آبان ۵۸ و در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به همراه شهید محسن وزوایی، محسن رجب بیگی و عباس ورامینی در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا همکاری داشتند که از اتفاقات جالب و کمتر بیان شده آن زمان این بوده که، محمود ۴ نفر از گروگانها را به صورت مخفیانه به همدان میبرد و حتی در جلسه معارفه به عنوان فرمانده سپاه همدان نیز از اقدام وی به عنوان شجاعت یاد میشود و اینکه محمود آنقدر با ظرافت این کار را انجام داده که هیچ منبع اطلاعاتی در آن زمان از آن آگاه و مطلع نشده است.
خواهر آهی میکشد و ادامه میدهد: اسفند ۵۹ به محمود مأموریت میدهند که به همدان برود، با هماهنگی شهید بروجردی به عنوان فرمانده سپاه همدان منصوب میشود و در آن زمان محمود موفق شد تمام گروهکها و فرقههایی که در همدان پایگاه داشتند را پاکسازی کند و حتی شبها با لباس غیر نظامی در سطح شهر گشت میزده تا وضعیت معیشت مردم را بررسی کند.
قبل از عملیات فتح المبین محسن رضایی از محمود، شهید همت و متوسلیان میخواهد که یک تیپ تشکیل دهند و یک از آنها به عنوان فرمانده و دو نفر دیگر به عنوان معاون کار را ادامه دهند که محمود زیر بار فرماندهی نمیرود و محسن رضایی با دلخوری جلسه را ترک میکند و میگوید خودتان یک نفر را به عنوان فرمانده انتخاب کنید که شهید متوسلیان فرمانده و محمود و شهید همت نیز دو معاون تیپ میشوند.
همچنین پیش از عملیات بیت المقدس نیز از سوی شهید حسن باقری به محمود مأموریت داده میشود تا به همراه چند نفر دیگر از همرزمان خود مسیر عملیات را شناسایی و پاکسازی کنند و طی ۱۴ شبانه روز در منطقهای که خاک آن با یک باران کم به گل تبدیل میشده عملیات شناسایی را به پایان میرسانند.
حتی شهید باقری بارها از محمود میخواهد که با این وضعیت گل و لای زمین عملیات شناسایی را متوقف کند اما محمود قبول نمیکند و با توجه به قولی داده بود دستش را به جاده اهواز خرمشهر میزند و حتی در پشت خاکریز تجهیزات عراقیها را نیز شناسایی میکند که اگر این اتفاق نمیافتد عملیات با شکست سنگینی مواجه میشد و سپاه ایران به اصطلاح قیچی میشد.
در این عملیات اوضاع جسمی محمود به گونهای وخیم بوده است که از همدان برای او حنا میآوردند و طی عملیات پای خود را در حنا میگذاشته تا بتواند در کمترین زمان ممکن عملیات شناسایی را به اتمام برساند.
حتی شهید همدانی در یکی از سخنرانیهای خود میگوید اگر بخواهیم بگوییم چه کسی سهم مهمی در عملیات آزادسازی خرمشهر داشته است، بیشک نام محمود شهبازی را باید در بالا بنویسیم، چراکه او یکی از فاتحان بزرگ خرمشهر است هرچند خود او به خرمشهر نرفت، اما روحش وارد خرمشهر شد.
از دیگر خاطراتی که از محمود به یاد میآورم زمانی است که مادرم به دلیل سکته در بیمارستان بستری بودند و وقتی محمود فهمید به مدت نصف روز خودش را به بیمارستان رساند و در کنار مادرم بود و در همان ملاقات به زبان خودمانی به مادرم گفته بود «ننه اگه من نَرم بچههای مردم از صد تا ۷۰ تا کشته میشن، اما اگه برم از صد تا ۷ تا کشته میشن.»
در زمانی که فرمانده سپاه همدان بود روزی مطلع میشود که بنی صدر قرار است به عنوان فرمانده کل قوا از سپاه همدان بازدید کند که محمود به دلیل پیشینهای که از بنی صدر و کارهای او در گذشته میدانسته گفته بود اگر او برای بازدید بیاید وی را با تیر خواهم زد و حتی چند نفر را در برجکهای محل سپاه همدان مستقر کرده بود و گفته بود به محض ورود او را با تیر بزنید که میگویند بنی صدر از این حرف مطلع شده و به دلیل ترسی که داشته بازدید از سپاه همدان را لغو میکند.
در ادامه این گپ خودمانی برادر محمود، احمد شهبازی میگوید: من خیلی خاطره زیادی از محمود ندارم و به هنگام شهادت محمود ۱۰ ساله بودم اما بعدها همرزمان محمود برای من خاطراتی تعریف کردند و من آنها را بازگو میکنم. یکی از خاطراتی که برای ما تعریف کردند سفر حج محمود بود، پس از عملیات ۱۱ شهریور در تنگه کورک که رزمندهها توسط عراقیها از بالای کوه به پایین پرت میشدند محمود بسیار ناراحت میشود چرا که در قبال هر یک از آنها احساس مسئولیت میکرد.
برای اینکه روحیه محمود عوض شود به او پیشنهاد میدهند که به حج برود و در همان سفر بوده که با شهید همت و شهید متوسلیان در زیر ناودان طلای خانه خدا بیعت میکنند که با تمام توان برای امنیت کشور تلاش کنند. پس از برگشت از حج هم اجازه نداد که برایش قربانی کنند و گفت برای من کار خاصی انجام ندهید.
از دیگر خاطرات مکه این بود که عکسهای امام را همراه خود به مکه برده بود و در آنجا به هنگام تردد عکس امام را پشت شورتیهای مکه میچسبانده و باعث خنده ایرانیها می شده، حتی با یکی از شورتیها که خانمها را هول میداده درگیر میشود و اسلحه او را میگیرد و دو تیر هوایی شلیک میکند که شهید همت به او میگوید اینجا جنگ نیست، اینجا مکه است.
احمد میگوید: همیشه اعتقاد دارم که محمود همه کارهایش را بدون سر و صدا انجام میداده، زمانی که فرمانده سپاه همدان بود، پدرم برای دیدن او به همدان میروند و به دلیل اینکه نمیدانستند محمود چه سمتی دارد پس از پرس و جو در پادگان بالاخره محمود را پیدا میکنند البته گویا یکی از سربازها در پادگان به محمود اطلاع میدهد که یک نفر به دنبال تو میگردد و میگوید من بابای محمود شهبازی هستم. پس از دیدار محمود به پدرم میگوید که در اینجا باغبانی میکنم و کارهای خدماتی انجام میدهم که پدرم به محمود میگویند به اصفهان برگردد و روی زمین خودمان کار کن.
برادر با حالتی آشفته و درحالی که چشمانش برق میزند، میگوید: محمود در روز ۲ خرداد سال ۱۳۶۱، یک روز قبل از آزاد سازی خرمشهر در کنار نهر خَین و در حالی که برای کمک رسانی به دو نفر از مجروحان از سنگر بیرون میآید دچار اصابت ترکش خمپاره شد و در ۲۴ سالگی شهید میشود.
آن زمان تلفن نداشتیم یکی از همسایهها از طریق تلویزیون متوجه میشود که محمود شهید شده و به برادر بزرگترم اکبر اطلاع میدهد، به مادرم هم چون عارضه قلبی داشتند چیزی نگفتیم و به بهانه اینکه بچههای اکبر تنها هستند مادر را به خانه برادر بزرگ بردیم تا خودمان عازم همدان شویم.
خواهر در این بین میگوید اجازه بدید من بگم که در همدان، ملایر و تهران تشییع محمود صورت گرفت و سپس به اصفهان آمدیم تا مراسم خاکسپاری در گلستان شهدا انجام شود. صبح بعد از انتشار خبر شهادت محمود بود که تازه فهمیدیم او چه سمتی داشته و کجا مشغول کار بوده است، چراکه جمعیت زیادی به سمت خانه ما میآمدند و مینیبوسهای حامل این افراد از میدان دروازه تهران تا خانه ما به صف ایستاده بودند.
دیوار تمام خانههای کوچه ما با پارچههای تسلیت پوشیده شده بود و حال و هوای خانه قابل تحمل نبود. مادرم سال ۶۲ و از فراغ محمود از دنیا رفت و پدرم هم سال ۶۴ فوت کرد.
کد خبر 720979منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهيد شهبازي هر هفته با یک منطقه شهید محمود شهبازی شهرداری اصفهان شهر شهرداری منطقه 8 اصفهان ديدار با خانواده شهدا خانواده شهدا شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق فرمانده سپاه همدان عنوان فرمانده حاج محمود شهید همت آن زمان بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۴۴۲۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استقلال، خودشکوفایی و تعالی در گرو اوقات فراغت
دکترای روانشناسی و عضو سازمان روانشناسی کشور گفت: اوقات فراغت بستر مناسبی برای شکلگیری و ظهور رضایت و انتخابگری هر فرد است و لازمه احساس استقلال، خودشکوفایی و تعالی انسان به شمار میرود.
حسین روزبهانی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا با اشاره به اهمیت اوقات فراغت و تأثیر آن در زندگی افراد اظهار کرد: اوقات فراغت در زندگی افراد حساسیت فوق العادهای دارد و اندکی بیتفاوتی و بیتوجهی نسبت به آن، میتواند آسیبها و انحرافات فراوانی به بار آورد.
وی با بیان اینکه اوقات فراغت بستر مناسبی برای شکلگیری و ظهور رضایت و انتخابگری هر فرد است و لازمه احساس استقلال، خودشکوفایی و تعالی انسان به شمار میرود، افزود: در واقع اوقات فراغت به نوبه خود در پیشرفت و کارکرد هرچه بیشتر اجتماع نیز مؤثر است.
دکترای روانشناسی و عضو سازمان روانشناسی کشور تصریح کرد: در صورتی که برنامههای اوقات فراغت با جهتگیری صحیح و سالم انتخاب شود، بسیاری از نابسامانیهای روحی و جسمی و اجتماعی درمان میشود و خلاقیتهای فردی و اجتماعی بروز میکند.
روزبهانی ادامه داد: از جمله کارکردهای مثبت اوقات فراغت میتوان به فهم مسئولیتپذیری و نقش فرد در سازندگی، شناخت نقاط ضعف و محدودیتهای خود، بهبود سلامت روانی و شکلدهی شخصیت سالم اشاره کرد.
وی گفت: افراد خلاق علاوه بر اینکه از هوش سرشار، صداقت، صراحت و انعطاف پذیری برخوردار هستند، از اوقات فراغت خود حداکثر استفاده را میکنند و با آزاداندیشی و تفکر، مسائل مختلف را ارزیابی خواهند کرد.
دکترای روانشناسی و عضو سازمان روانشناسی کشور اضافه کرد: فشارها و خستگیهای جسمی و روحی ناشی از اشتغال مستمر و بدون وقفه به فعالیتهای الزامی و اجباری، به تدریج زمینه نشاط، شادابی، سرزندگی و تعادل حیاتی فرد را سلب میکند و چه بسا منجر به بروز اختلالات روانی همچون اضطراب، افسردگی و بیماریهای روانتنی خواهد شد.
روزبهانی با بیان اینکه در این میان تفریحات سالم عامل مهم مقابله با اختلالات مذکور به شمار میرود، افزود: ساعات فراغت، فرصتی است که انسان میتواند به ارزیابی عملکرد گذشته خود بپردازد، عادات ناپسند و زشت گذشته خود را با رضایت و انگیزه باطنی ترک کند و فارغ از فشارهای روانی و خستگیهای روحی و جسمی که در غیر اوقات فراغت همیشه با آن مواجه بوده است، به کسب عادات خوب و شخصیت سالم بپردازد.
کد خبر 747710